« امام حسن(ع) رهبر فرزانه »
ای خوش امشب که مرا افسر شاهانه رسید .
دولت و مکنتی از بذل کریمانه رسید........................
به تفضل شده روشن شب گیتی چون روز ..
افضل از شمس و قمرگوهر یکدانه رسید.......................
سرِ ما و قدمش خاک رهش سرمه ما ....
توتیای بصر از مقدم جانانه رسید.....................
سوی میخانه روم تا که کنم مدح و ثناش ...
که ز مینای لبش ساغر شکرانه رسید......................
ز صبوی لب لعلش طلبم باده ناب ........
که عقیق یمنش از خم میخانه رسید.................
به دربارگهش رحل اقامت فکنم .......
که گدا را ز درش تاج ملوکانه رسید..................
مدعی را چه رسد تاکه ملامت کندم .......
منصب سلطنتی بر من دیوانه رسید..................
خاک بوی درش منصب شاهنشهی است ..
شکر لِلَّه که حسن رهبر فرزانه رسید.......................
گلی از گلشن طاها به جهان رخ بنمود .........
که ز مرغان چمن چهچه مستانه رسید................
ز علی ساقی کوثر می نابی طلبم ...............................
که جگر گوشه او با خم و پیمانه رسید
گرد پیری بزدا خیز و شباب از سر گیر
زانکه حکاک گل از گلبن ریحانه رسید
زینب تقی زااد ه